روانشناسی برای کودکان
روانشناسی كودک چیست؟
روانشناسی کودک یکی از شاخههای روانشناسی است که به بررسی دقیق و علمی کودک و همچنین نیازهای او میپردازد. روانشناسی کودک به والدین کمک میکند تا به موثرترین شیوههای رشد از جمله بهترین سبک فرزندپروری دست یابند و بتوانند به دنیای کودکانه فرزند خود وارد شوند و ارتباط موثرتری با او برقرار نمایند. تعاملات کودک با والدین در شکل گیری سبک دلبستگی ایمن کودکان نیز تاثیر میگذارد. سبک دلبستگی نقش تعیین کننده در روابط اجتماعی آینده کودک، سازگاری او، توانایی اعتماد کردن به دیگران و داشتن نگرش مثبت به جهان بازی میکند.
علاوه بر این روانشناسی کودک، فرآیند رشد مهارتهای جسمانی و پیشرفت حرکتی، رشد عاطفی و پیشرفت پروسه اجتماعی شدن کودک را مورد بررسی قرار میدهد. به دلیل اهمیتی که دوران کودکی در شکل گیری شخصیت انسان دارد، روانشناسی کودک بسیار حائز اهمیت است. کودکی از مهمترین و تاثیر گذارترین دورههای زندگی هر فردی است. در واقع شالوده و اساس شخصیت در بزرگسالی، بر اساس تجارب و یادگیریهای است که در کودکی کسب کردید. به همین دلیل آگاهی والدین در مورد اصول روانشناسی کودک بسیار حائز اهمیت است.
چرا روانشناسی کودک اهمیت دارد ؟ اهداف روانشناسی کودک چیست ؟
هرکس دوست دارد که رشد سالم را در کودک خود مشاهده کند اما گاهی اوقات نمی توان طبیعی بودن و یا غیر طبیعی بودن رفتار کودک را متوجه شد و روانشناسان کودک به ما کمک می کنند تا این تفاوت را بفهمیم .
فهم الگو های رفتاری طبیعی و غیر طبیعی کودک به والدین کمک می کند تا ارتباط برقرار کردن بهتر، یاد دادن بهتر مسائل برای مدیریت احساسات آن ها را بفهمند و به پیشرفت بیشتر کودک خود در مراحل مختلف زندگی کمک کنند .
روانشناسان همچنین ریشه رفتارهای غیر طبیعی کودک را نیز پیدا می کنند و به آن ها کمک می کنند که با این مشکلات مبارزه کنند . آن ها همچنین به پیشگیری ، ارزیابی و تشخیص مشکلاتی مثل اوتیسم می پردازند .
طبق تحقیقات انجام شده که در مقالات بخش مشاوره ازدواج در وبلاگ سایت انتخاب نو نیز به آن اشاره شده است، مایکل راتر 4 نوع سبک تربیت فرزند را توصیف کرده است که عبارت اند از : 1) سبک فرزند پروری مستبدانه : که با قوانین سفت و سخت و غیر قابل انعطاف والدین مشخص است و صمیمیت عاطفی کمی با کودکان خود دارند . 2) سبک فرزند پروری سهل گیرانه : که مشخصه آن فقدان تعیین حدود و به عبارتی اجازه می دهند که کودک هر کاری دوست دارد انجام دهد و جهت دهی کمتری نشان می دهند . 3) سبک فرزند پروری طرد کننده : که در آن والدین در پرورش و زندگی کودک دخالت نمی کنند و رقبت و توجه زیادی نیز به کودکان خود ندارند . 4) روش مقتدرانه – دو سویه که مشخصه آن قواعد محکم همراه با مشارکت دادن فرزند در تصمیم گیری در فضایی صمیمی و محبت آمیز است .
- مکیدن انگشت :
بیشتر کودکان در دوره ای از زندگی شان برای رهایی از تنش ها و کاهش اضطراب و احساس ناتوانی ، از عادت های عصبی کمک می گیرند . روانشناس کودکان با کاهش میزان اضطراب و فشار روانی ، یا با آموختن روش های بهتر برای مقابله با این احساسات ، وابستگی کودکان به این رفتار ها را کمتر می کند . گاه این رفتار ها ممکن است به صورت عادت های پایدار دربیایند که حتی وقتی کودک خسته یا مضطرب نباشد نیز به وقوع می پیوندد. مکیدن انگشت یکی از ابتدایی ترین اعمالی است که کودک انجام می دهد اگر قصد دارید عادت مکیدن انگشت در کودک خود را تغییر دهید یادگیری راه حل های اختصاصی الزامی می باشد . از لحاظ درمانی معمولا در 2 تا 3 سال اول لازم نیست درمان خاصی صورت بگیرد و بهتر است که اضطراب و وسواس والدین نیز بررسی شود ولی توجه کودک را بعد از 3 سالگی ، باید از ناحیه دهان منحرف کرد .
2. ناخن جویدن :
از میان عادت های عصبی ناخن جویدن معمول ترین می باشد و در صورت عدم درمان ، احتمال ادامه آن از کودکی به دوران نوجوانی و بزرگسالی وجود دارد . برای ترک این عادت یادگیری مهارت هایی از قبیل کسب آرامش تدریجی ، آموختن آگاهی به کودک و ایجاد وقفه مفید خواهد بود . در کودکانی که توسط وکسلر تحقیق شده است 3 علت را بیان کرده که عبارت اند از : 1) عصبانیت بیش از حد 2) دلواپسی و تضاد های فکری و مخصوصا قرار گر فتن کودک در موقعیت های حساس و ترس آور 3) عادت .
از عادت های عصبی دیگر در کودکان می توان به کشیدن موها ، فشردن دندان ها و... اشاره کرد .
3. لجبازی کودکان :
بر اساس نظر مشاور کودک ، یکی از شایع ترین مشکلات والدین در طول دوران رشد کودکان لجبازی می باشد . از آن جایی که کودک در بدو تولد خود به دلیل عدم رشد جسمی ، ذهنی ، زبانی به عنوان موجودی می باشد که به طور کامل به والدین خود وابسته می باشد اما با رشد تدریجی کودک بر میزان توانایی هایش افزوده می شود و با افزایش توانمندی ها موجب ایجاد تدریجی حس استقلال طلبی در کودک می شود و هر قدر کودک در اثر رشد ، توانمند تر می شود بر میزان استقلال و خود مختاری او افزوده می شود و طبیعی خواهد بود که این افزایش توانمندی ها موجب افزایش تمایل کودک برای انجام مستقلانه بسیاری از امورات زندگی اش مانند غذا خوردن ، لباس پوشیدن و دیگر کار ها می شود . گاهی اوقات خواسته ها و انتظارات کودک در مقابل خواسته ها و انتظارات والدین قرار گرفته و تعارض را به وجود می آورد و این استقلال طلبی کودکان باعث می شود که کودکان به نیمی از خواسته ها و دستورات مادر و پدر خود عمل نکنند . و با حرف نشنوی و بی توجهی سعی کنند والدین را در برابر خواسته های خود تسلیم نمایند . و این روند در کودکان طبیعی می باشد و جای نگرانی ندارد . وظیفه ی والدین این است که ضمن کمک به رشد استقلال طلبی کودک ، رفتار های خود مختارانه او را مدیریت کنند . با ایجاد تعادل بین استقلال طلبی کودک و اقتدار خود می توانند خود مختاری کودک خود را افزایش دهند . اما در برخی کودکان میزان این نافرمانی و استقلال طلبی زیاد است و به اصطلاح دکتر روانشناس ، دچار اختلال نافرمانی تقابلی یا همان لجبازی می باشد . کودک لجباز با فریاد و جیغ زدن ، پا به زمین کوبیدن ، گریه کردن ، قشقرق سعی می کنند به خواسته های خود برسند.
رشد هیجانی و اجتماعی
رشد هیجانی و اجتماعی دو مقوله بسیار در هم تنیده هستند. رشد هیجانی به نحوه تجربه، درک و ابراز عواطف مربوط میشود. کودکان در سنین پایینتر تنها به عواطف پایه و اساسی دسترسی دارند و از طریق احساساتی نظیر خشم، غم و شادی هیجانات خود را بروز میدهند. اما به مرور زمان رشد هیجانی در آنها باعث میشود که بتوانند هیجانات پیچیدهتری را پرورش داده و احساساتی نظیر نفرت، حسادت و... را نیز تجربه کنند. رشد هیجانی همچنین مهارت و توانایی کودک برای درک احساسات دیگران یا همان همدلی را نیز شامل میشود.
از آنجایی که کودکان آگاهی کمی در مورد هیجانات خود دارند و هنوز به خودتنظیمی کافی در این زمینه دست نیافتهاند آگاهی دادن به آنها در مورد انواع احساسات و نحوه کنترل آنها از همان سنین پایین به کودکان در سلامت هیجانی کمک بسیاری میکند و احتمال ابتلا به مشکلات هیجانی در سنین بالاتر را نیز کاهش میدهد. از طرفی روشی که افراد برای درک، احساس و ابراز هیجانات خود دارند (رشد هیجانی) تأثیر مستقیمی بر تعاملات آنها با دیگران (رشد اجتماعی) میگذارد.
روانشناسی کودک در مبحث رشد اجتماعی بیش از هر چیز به ارزشها، آگاهیها و مهارتهای لازم برای برقراری ارتباط با دیگران اشاره دارد. هرچقدر که فرد در دوره کودکی بتواند تعاملات سازندهتری با محیط خود داشته باشد در آینده نیز میتواند مهارتهای اجتماعی بالاتری را پرورش دهد و دوستیهای رشد یافته تری را تجربه کند.